م نگ ل أستم! بسم الله الرحمن الرحیم. دوباره اومدم به وبلاگ قدیمیم. وااای که چه همه خاطره دارم اینجا. دوباره میخوام برگردم به دنیای وبلاگ و وبلاگ نویسی. خیلی اینجا رو دوس دارم اما. نمیتونم دوباره شروع کنم به نوشتن اینجا. اینجا حال و هواش جووور دیگه ایه. برام خیلی خیلی تکرار نشدنیه. نه اینکه بگم قبلا بهتر بوده ها. ولی فقط دلم نمیخواد اون خاطرات برام عادی بشن. میخوام همون جوری بمونن! .

حتا گرد و خاک هم زمین گیر می شود اینجا. از چشمام گ ل می آد. دانشگاه ش نباید بوی گل بدهد. نباید چمن خورش خوب باشد.

کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانندو زنان شوکت زن بودنشان را. ت و ه م میاره. اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است . که اگر گل کند ! .

عقیدهام این است که در هنر انقلاب باید دنبال یک ج ست نو باشیم. فصل هشتم زاویهی نگاه! فصل هفتم توصیف داستانی. فصل دوم جعبهای برای من.

الرحلة العاشق الی المعشوق . حضورتون رو خوش آمد میگم. السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا المرتضی.

این جشنها برای من آقا نمیشود. شب با چراغ عاریع فردا نمیشود. آقا جسارت است ولی زودتر بیا. این کار ها به صبر و مدارا نمیشود. تازه امتحان ترمم تمام شده. الان ذهنم گیج دو تا اتفاقه. یکی همت اون یهودی که امروز روحانی برنامه چهل چراغ ازش گفت و من خندیدم. که حتی ادعای شیعه بودنمم مسخرست وقتی انقدر آقا غریبه. و دومی اینکه یکی از رفیقام. داد و فهمیدم به دور فرق ذاشتن عقایدمون چه دوستیه خوبی داشتیم و اونم.

کمی که جلوتر می رود باز راننده می پرسد که کجا پیاده می شود. فهمیدم خودم اصلا گل و بلبل نیستم.