جا مانده از پرواز اول. احتمالا هفتهای یک پست میذارم.

سرزمین عجایبی است در ذهن خالی من . N در نقش عکاس باشی. بلیط قطار ساعت ۴ بعد از ظهر و. کتاب جیبی او را به آتش کشیده بود. بعد رژش را محکم تر روی لب هایش کشیده بود. لبخندش را دلنشین تر کرده بود. و قهوه را آن مدلی که او دوست داشت درست کرده بود.

پاییز پ ر ر نگ! د ل است دیگر. تصمیم گرفتم درباره اصفهان بنویسم. خانواده ی مادری من زمان جنگ مهاجرت میکنن اصفهان و اونجا موندگار میشن. همین شد که من از بچگی خیلی زیاد با اصفهان و اصفهانی ها در ارتباط بودم.

اینکه تصور کنی همه ی این جریانات تو واقعیتی که الان توش دست و پا میزنی اتفاق افتاده باعث میشه که 2ساعت و 7 دقیقه از لحظه به لحظه فیلم لذت ببری! .

دیشب بین خودم و شما آقای من شباهت پیدا کردم! هر دو تنهاییم. هر دو هر شب برای هم دعا می کنیم. من برای ظهور شما و شما برای اصلاح من. و این آغاز راه عشق است. من هی میام از اشتباهات زندگیم درس بگیرم. به خودم بد کنم! این روزا شرایط برای بد شدن زیاده! مخصوصا برا آدمی که از خوبی کردن خیری ندیده! همون که همیشه هوامو داره! براش بندگی نکردم.

خب بالاخره امتحانات ترم تموم شد. حالا مونده ی تحقیق و یه پروژه و ی امتحان نتورک. و همچنان منتظر اعلام نمرات پایانی. امروز باید برم یونی کتاب مدرسانو بدم ب صاحابش. انصافا اگه میدادم ب یکی از بچه های خوابگاه ک بهش بده خیلی بهتر بود. دارم برنامه ی خوانش برای کنکور میریزم . البته هنوز جدول دروس کنکورو نگاهم نکردم. این سبب شد تا .

من از سر پیچ با سری گیج تا ته هیچ رفتم. رنگ عوض نمی کنه! یه نگاه به من بنداز . از صبح که بیدار می شم تا بی خوابی نیمه شبام. همش با تو می گذره. انگار که فقط تو بی منی. اما من با تو ام. انقدر دوس ت دارم که حتی فکر و خیالت. سر جلسه ی امتحانم ولم نمی کنه! همه ی شبایی که خوابتو می بینم.

یه پسر تنها که نمیخواد مثه دوستاش دوس دختر داشته باشه . یه پسر تنها که نمیخواد مثه دوستاش دوس دختر داشته باشه . آن دوست که من دارم. آن یار که من دانم. دور از لب و دندانم. بخت این نکند با من. این وبلاگ را دنبال کنید. دوستی ها مجازیست اما دل شکستن واقعیت دارد.

به مامان گفتم بزنه شبکه نسیم خندوانه داره . طبق معمول سرشو میندازه پایین و یکم به قرمزی میزنه .