فندقی که من باشم! تبریک مبهم الملوکی به کلام دکتر شریعتی. از خودم عصبانی ام! ارزو های عجیب و غریبم! داستان یک روانی خوشبخت. بعد از خواندن بسوزان! در لابه لای زندگی. ماجرا های ماهک و باباش. دلنوشته های اقای سر به هوا. من دختری ام در استانه اینده ی مبهم. ودیدن تمام انچه تا امروز ندیده ام. میخواهم ابرک خوبی داشته باشم.

اخبار و اطلاعیه های بلاگ. خب من عاشق عمه عموهای مامانمم. عاشق همینایی که تو مشهد زندگی میکنن. قربون صدقه ی آدم میشن. و اینقدر با عشق و از عمق وجود عمل میکنن که اشک تو چشمشون جمع میشه از مهربونی. عاشق اینا که واقعی ن. و نازترین کسایین که تاحالا تو عمرم دیدمشون. و اینقدر مامانم همیشه ازشون خاطره های خوب گفته که حتی اگه این محبت خالصانه رو هم نمیداشتن وقتی میدیدمشون ته وجودم حس دوست داشتن بهشون داشتم.

خرده نوشتهجات یک من مکر ر. خرده نوشتهجات یک من مکر ر. الانم ساعت هفت و ربع عصره. آدم خود را به خواب زدن. من و این روزای باعجله. ماهی سیاه کوچک حوض! در اینکه من عاشق شدم که اصلا حرفی نیست. در اینکه من دقیقا عاشق کسی شدم که اون اولا یه بار سر یه بحثی به آ. نمیدونم اسمش عشقه یا نه. ولی من با تمام وجود دلم اونو میخواد. دلم برای این وبلاگ تنگ شده بود. آقای قاف و دکتر میم هم اومدن.

با خدا روزگار میگذرونم! با خدا روزگار میگذرونم! این وبلاگ را دنبال کنید. اما این یه نیاز کم داره. مرد باید دست به شکستنش خوب باشه. باید غرورشو بشکنه جلو خانومش! مرد باید دست به خریدش خوب باشه.