Date Range
Date Range
Date Range
چقدر دلم واسه اینجا تنگ شده بود. اما چون از دست پسرمون توی روز لب تاب گم میشه. شبا هم که دیگه همسری با لب تاب کار داشت تا صبح و دیگه نوبت به من نمیرسید. نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بگم. شروع میکنم تا ببینم چی یادم میاد. اول اینکه تا دو هفته ی دیگه انشاالله من عمه میشم.
سعی ام این است بنویسم تا خالی شوم از غصه و گاهی تقسیم کنم شادی را. خواهش میکنم حتما حتما توی نظرات ادرس. سلام داریم از این خونه میریم باهمه خاطرات خوب و بد داریم میذاریمش و میریم.
لحظه های من و تو. دیروز با شوهری رفته بودیم سونو سه بعدی بگیرم و از سلامت نی نیم مطلع بشم. عجب حالی داد سونو سه بعدی. همش ورجه وورجه میکرد . دکتر که میخاد چکش کنه همش تکون میخورد. همش دستاشو بالا و پایین میبرد. اینقده واضح بود که انگشتاشو میشمردم. شوهرمم صدا کردم باهام اومد داخل مطب.
عتیقه لب دس نباشه لطفا. فدات بشمو قربونت برم و جون منی و زنده باشی و به پای هم پیر بشید و چه عروس خوبی هم نقل مجلس بود. اینا همین چند روزه است. منم فوری در گوشش گفتم حالا این چند روزه رو خوشحال باشیم تا بعدا. بعد از اون منه جوگیر خودشیری.
لحظه های سه نفره! از اسمان رسیده ای نگو زمین که باورم نمی شود! بسم الله الرحمن الرحیم. و إ ن ي ك اد ال ذ ين ك ف ر وا. ل ي ز ل ق ون ك ب أ ب ص ار ه م ل م ا. س م ع وا الذ ك ر و ي ق ول ون. ان ه ل م ج ن ون و م ا ه و إ ل ا. ذ ك ر ل ل ع ال م ين. اگه زندگیه دو نفرم به شیرینیه عسل بود. کلبه ای به رنگ آسمان.
این یک زندگی جدید است. باقی عمرم را در کنار یک طلبه خواهم بود. 7 بهمن 90 عقد کردیم. روزهای خوشی که در کنار محمدم دارم را مینویسم. از ناخوشی ها هم مینویسم. میخواهم کسانی که تا به حال با یک طلبه زندگی نکرده اند,بدانند زندگی با طلبه چطوری هست. اگر دوست داشتید,دنبال کنید. خلاصه اینکه,با تمام تفاوتهای موجود,من سعی میکنم خودم را عادت بدم به این زندگی جدید.
زندگی بعد از بچه دار شدن خیلی شیرینتر از قبلشه. من و همسرم نه نتها از هم فاصله نگرفتیم که خیلی به هم نزدیکتر شدیم. محرم با محمد مهدی 3 ماهه میرفتیم مسجد و مشکلی پیش نمیومد. خدایا ممنونم به خاطر همه چی.
و إ ن ی ک اد ال ذ ین ک ف ر وا ل ی ز ل ق ون ک ب أ ب ص ار ه م ل م ا س م ع وا الذ ک ر و ی ق ول ون إ ن ه ل م ج ن ون و م ا ه و إ ل ا ذ ک ر ل ل ع ال م ین . ظ توسط یک بانو نظرات . بیرون خرید یهو دلم خواست واسه همسر یه چیزی بخرم نتیجش شد یه کفش قهوه ای چرم. که خیلی جلوی خودمو گرفتمو به هیچ کس نگفتم. و الانم قایمش کردم زیر تختمون تا یه کیف قهوه ای اداری هم براش بخرممو بشه کادوی قبولی و تولدش تو شهریور.
Album photo by me and friends and family. Flavie aime ces amis P. Abonne-toi à mon blog! Doucement, étendue sur le sol. Elle attend de prendre son envol. Direction le fameux 7ème ciel. Mademoiselle aime les jeux sensuels. Doucement étendue sur le sol.
هیچ جا خونه آدم نمی شه. ظهر از خونه راه افتادیم و شب ساعت 10 رسیدیم جلوی هتل بادله. تصمیم گرفتیم شب اونجا بمونیم و صبح بریم ویلا. چون مطمئن بودیم ویلا الان شدیدا سرده و تا صبح طول می کشه گرم کردنش. از اون شب هتل بادله برای ما هم یک جای خاص شد. این بار برای پیش غذا سوپ گرفتیم و میرزاقاسمی. من عاشق میرزاقاسمی هتل بادله هستم. برای شام یک پنه پست.
Le pêcheur c ki eu bin c moi! Et le footballeur ossi fo pa oublié sa! M0i nic0las kan je pèch kan je j0u 0 f0ot et plin dotr truc sur M0I. Abonne-toi à mon blog! M0i é ma couz 0phélie. Retape dans le champ ci-dessous la suite de chiffres et de lettres qui apparaissent dans le cadre ci-contre.
Forgot Password or Username? Deviant for 2 Months. This is the place where you can personalize your profile! By moving, adding and personalizing widgets.