راه ها چشم انتظار كاروانی. بر نمی شد گر ز بام كلبه های دودی. یا كه سوسوی چراغی گر پیامی. رد پا ها گر نمی افتاد روی جاده های لغزان. ما چه می كردیم در. زود دانستم كه دور از داستان خشم برف و سوز. قصه می گوید برای بچه های خود عمو نوروز. گفته و ناگفته ای بس نكته ها كاینجاست. دشت های بی در و پیكر. سر برون آوردن گل از درون برف.

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد. اوقات خوش آن وقتی بود که تو بودی پدرم علی بود برادرانم حسنین بودند و همگی مان زیر سایه ی حمایت پیامبر خدا-سلام و درود خدا بر او - در امان بودیم. در صورتی که استفاده اخلاقی. به هیچ وجه مربوط به تفسیر نیست. تا تفسیر به رای باشد.

Abonne-toi à mon blog! Moi mode sexy goth XD.