Date Range
Date Range
Date Range
ازین به بعد اگر خواستم همچین غلطی بکنم حتما به موضوع کتاب بیشتر دقت می کنم. الان دیگه دست بیچارم خسته شده.
هرکه بدین سرای درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکه بدرگاه ایزد بجان ارزد درین سرا به نان ارزد. این فصل را با من بخوان. بوی ریحان در باغ پیچید. زندگی به سادگی الفبای لاجوردی. همیشه برای یک نخ سیگار وقت هست. حرف دلی and راه رسیدن تا تو را سهراب می دانست and من سخت گشتم تا.
واژه ها امپراطوران دنیای احساسند . واژه ها امپراطوران دنیای احساسند . هم سایه های دیوار به دیوار. طی مسیر پشتوانه می خواهد. برای طی مسیر باید کسی باشد که. کسی باشد که وقتی زمین خوردی. تا دوباره سر پا شوی. تنهآیی مرد رآه نیستم .
از مسیلهای تهران تا رود سن. تو مو می بینی و من رنجش مو. تجاوز شش مرد به دختر یازده ساله. از آداب روزه داری و روزه نداری. مردم عادی متمایل به جریانات روشنفکری! بچه ای با زندایی اش. زایش غمباد در عصر غیر دل انگیز تابستان. مشکل بی شوهری حل شد. عصرها مزه ی نان زنجبیلی می دهند. داشتم به آن شبی که کنار خیابان نشست.
برای کروکودیلی که درونم رشد کرد! اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا صلواتک علیه و اله و غیبه ولینا. خدایا از نبود پیامبرمان و از غیبت مولایمان شکایت دارم. فرازی از دعای افتتاح فعلا پست ثابت. به جایی رسیدم از تنهایی خوابیدن می ترسم. دلم می خواد بخزم برم کنار مامان بخوابم تا صدای نفس کشیدنشو بشنوم. اما مشکل اینجاست من مثه مرغ میخوابم و نمی توونم دیر بخوابم.
با خیلی دخل و تصرف! نامه هایی برای پناه.
آخرین وبلاگ های به روز شده. زندگی به سبک بیان! خندههای صورتی در بلاگفا. سخت است که بعد از هفتسال از بلاگفای کوفتی دل بکنی و آوارهی سایتهای مختلفی بشوی که خدمات وبلاگنویسی ارائه میکنند و تو را با آغوش باز میپذیرند. برای خودم و برای تمام آنهایی که وبلاگنویسی بخش جدانشدنییی از زندگیشان است برقراری و تداوم آرزو دارم.
الهی و ربی من لی غیرک. فعلا اینجا مینویسم تا نمیرم. منی که همیشه راستگو بوده ام شده ام دروغگو. میترسم از این شهر لعنتی. خواهر نداشتنم نمود کرده است. غرغرهای یک جودی نا آرام. دل تنگی چیز عجیبی است البته. باور نمی کنم این منم. ناگهان وقت بزرگ شدنت باشد. منی که همیشه راستگو بوده ام شده ام دروغگو.
جمع آوری مقالات از فریدون کدخدایی آرانی. اعتمادبا بهرام بيضايي درباره نمايش افرا يا روز مي گذرد- بخش اول. به نظرم نمايشنامه قرباني تالار شد.
گویند سلطان سنجر در یکی از جنگ ها اسیر شد. او را در چادری زیر نظر نگهبانان دست و پای بسته نگه داشته بودند تا کار جنگ یکسره شود. گرسنگی بر او غالب شد. سکه ای زر به نگهبان داد تا گوشتی بخرد و و ابگوشتی فراهم اورد. نگهبان گوشت را در ظرفی روی اجاق گذاشت و زیرش را روشن کرد. سگی از ان جا می گذشت. بوی گوشت را شنید و سر داخل ظرف کرد. با فریاد نگهبان دسته ی ظرف بر گردن سگ افتاد و و همان طور با ظرف. گوشت سر بر بیابان نهاد. نگهبان از او پر سید .
بیو گرافی کربلایی حمید علیمی. زندگی نامه ایت الله کافی. مصاحبه با کربلایی جواد مقدم. هیئت شیفتگان حضرت ابوالفضل ساری. سید جواد و حمید علیمی. نوشته شده توسط مصطفی در سه شنبه بیستم مهر ۱۳۸۹.
با خیلی دخل و تصرف! نامه هایی برای پناه.
چشم ما نگران توست ای ایران ای خاک اهرایی. نظر به اینکه وبلاگ گنگ خواب دیده. با سلاخی فیلتر به خواب ابدی رفت به این وبلاگ مراجعه کنید. سالروز ۷۱ سالگی علی حاتمی.